درباره وبلاگ


سلام،خیلی خوش اومدین. پروفایل مدیر این وبلاگ فعال هست (فقط با کلیک روی لوگو) در ضمن شما میتونید منو با اسم: Mohammad Shouryabi در سایت فیسبوک،لایک یا اد کنید.(اونجا فعال تر از اینجا هستم.)


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 27
بازدید هفته : 111
بازدید ماه : 111
بازدید کل : 89662
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1

کلام
A web page for read intresting passages
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 17:47 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

نمیدونم آب قاطی جوهرا کردن ؟؟!! 18تا(2تا قرمز و 16تا آبی) خودکار از اول سال تا حالا ؟ یعنی چی با این نوناشون؟



دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 17:42 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

آزمونم تموم شده بود ولی یک ربعی وقت مونده بود،اومدم چک نویسمو به ضرب قلم دانشم زخمی کنم یاد سگ مورد علاقم افتادم ، بوشویک_همون سگی که همیشه کنار لوک خوش شانس بود_ ولی هر چی فک کردم اصلا نتونستم هارمونیه اجزای بدنشو به یاد بیارم، بیخیالش شدم رفتم سراغ سپید دندان_همون سگ هوسکی معروف_ دیدم فقط همین یادمه که از نژاد هوسکی بوده،بعد یاد داگ _همون سگ با مزه کارتون "بالا" که با یک قلاده دوره گردنش میتونست حرف بزنه_افتادم.حالا من هم چه گیری داده ام به هاپو ؟ (تمام این فعل و انفعالات تو مغزم توی چند ثانیه رخ داد،فک کنم از کاتالیزگر استفاده کردم)



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 17:8 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

از بچگی میگفتیم این معلما(اوه...اوه...آقا پام از خط قرمز رد شد=>مگه مترو آقا،بگو..)چرا تو خونه صبحونه نمیخورن؟؟؟

فکر کردین نگران پولش بودیم؟؟؟ نه خواهر(حالا در پاره ای از موارد برادر(که اینجا هم یه ایهام خفن نهادم)) من،ما فقط حسودیمون میشد،چون الانم کلاس بقلیا(همونایی که همیشه معلما میگن:اون کلاس از شما ساکت ترن،اون کلاس درساشون بهتره و...) به ما میگن که مگه شما خونه ندارین که میاین اینجا صبحانه میخورین؟اونا که مطمینا نگران پولش نیستن،فقط...(حالا من اشاره نمیکنم که معلما و ناظم و مد...(قضیه خط قرمز و اینا..) این بحث هارو مطرح میکنن،ببخشید انگار من یه "نون" ناقابل وسط "مطرح میکنن" جا انداختم،راستش با پنیر خوردمش)

حالا تغییر منطقه بحث:

1:اونی که رو به روی منه و چهره نازش(من گی نیستما!!!) تو این تصویر معلوم نیست آقا مصطفا که منبع سریال های انیمیشن از خطه سر سبز شرق آسایا.

2:اونی که رو به روی منه و نزدیک به دوربین آقا علیرضا.

3:اونی که روبه روی منه تکیه داده به دیوار آقا محمد احمدی(که معلم ادبیاتمون عاشق لبخنداشه(مطمین نیستم ایشون نباشن) به طوری که زنگ های ادبیات محمد رو مجبور میکنه تا میز اول بشینه و مدام شوخی میکنه تا فرزند قهقهه بزنه)

4:اونی که منو بغل کرده(مخلصیم!!) همونی که داره میترکه(بوممم...) آقا بهنام.

5:انیم که منه منم.



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 16:35 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

اینجا یه کار گرافیتی که سرآمد همه سبک های ناشیه(البته به جز کوبیسم)از چهره یه شخصیت معروف که اونم سرآمد همه شخصیت هاست گذاشتم که البته چقدرم آشناست؟!!!!؟

کیه؟..!!! ا....خودمم که...آها آره،خودمم.فقط ببینید زخم پیشونیمو چقدر طبیعی در آوردم،کسی ندونه فک میکنه رنگ دیوار ریخته...آخه بگو کدوم دیوار انقدر وضعیتش داغونه؟؟؟....والا با این نوناشون.

 



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 16:30 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

اجازه بدین تو این پست شما رو با چند تا از دوستای خوبم آشنا کنم،پاتوقشون آمفی تیاتر پارک حافظ که هرز گاهی منم بهشون میپیوندم،آدم وقتی باهاشونه از مشکلاتشو فراموش میکنه،اصلا تو یه عالمه دیگن...اصلا یه وضعی...

از سمت منفی بردار ایکس ها به سمت مثبت بردار(یعنی از راست به چپ بنده(که میشه از چپ به راست شما...))معرفی میکنم...

 

1_خشایار(خدای موسیقی غرب مخصوصا دهه 70،هرکی رو بگین میشناسه،هر آلبومی از هر خواننده ای از هر سبکی(جاز،رپ،هیپ هاپ و..) ازش بخواین واستون میاره)

2_حسام(عاشق پیج رحیم خالقی تو فیس بوک)

3_

4_بهنام

5_رضا(اینم یکی از آهنگ سازای خوب اندیشه اگه کاری خواستین بگین تا بهش معرفیتون کنم(البته شما که همه چی تمومین...))

6_بازیکن تیم ملی بسکتبال،بهترین گرافیست ایران،قهرمان شیرجه کشور،دانشجوی برق دانشگاه صنعتی شریف و... که البته ایشون الان پشت دوربینه،توعکس نیست،سمت راست راستیه هم که منم

 



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 16:30 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

تصویر سمت راست که لازم نیست معرفی کنم همه میشناسن(نگم میمیرم:منم) سمت چپی هم کوین گارنت،اگه اون بازیکن تیمه،منم طرفداره تیمم.تازه یه پز دیگه:رو لباس من "آرم"(ببخشید،بنا به سخن پارسی را پاس بداریم انگلیسی را زاپاس شما سمبل بخونیدش که البته اونم از "سیمپل" میاد) حالا یه چسی:ببین من چه شیوی کردم!!(این یکی رو میخواستم پاس بدم،ببخشید پاس بدارم،باید میگفتم ریش تراشون،خ ضایع بود،همون پاس دادم)

 



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

اینم من و بابای خوششش تیپم (قبونش رفتما...) والبته کتونی ( یادش گرامی ) که همون جا تو کوه جون داد بیچاره.

 



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

اولا برای دوستان و طرفدارانی(اوهو...) که نمییدونن ، توضیح واضحات بدم ، ازونجایی که در منزل معمولا آب بنده با همشیره در یک جوب که چه عرض کنم؟ در یک کانال اصلی هم قابل جاری شدن نیست به علت تفاوت چشم گیر دنسیتی( یا همان چگالی خودشان) مانند آب و روغن روی یکدیگر قرار میگیرند و علاوه بر آن همشیره نیز گاه و بیگاه منتظر بهانه ایست تا تمام قوره های تاکستان را آب بگیرد،بنده تصمیم گرفتم تا امسال را جهت مطالعه آن دروس "شریف"(تلمیح و ایهام و تشبیه و همه چیزو تو این کلمه آوردم،فک کنم امسال نوبل ادبیاتو بگیرم) در چاردیواری اختیاری"انباری" اقامت گزینم که پس از مکاتبه با نماینده سفارت(پدر که در این جور مواقع از نامادری هنتل و گرتل هم نا مهربان تر میشه)موفق به اخذ اقامت شدم.

خب این عکس جشن تولد امساله که چون ترجیح میدیم بدون هیچ اتلاف وقتی عمل کنیم مراسم رو دور از هر گونه "تجملات" برگزار کردیم تا مشمول آن مصراع معروف که یادآور خاطرات بسیاریست قرار نگیریم: مستحب مستی به ره دید و گریبانش گرفت...گفتم ای دوست،این پاچه ی شلوار نیست!!!

 



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

هارمونیه رنگ آبی و قرمزو دریاب،حتی اون کتابی هم که پشتم قایم کردم آبیه!!!

حالا اینقدر دقت نکنید، دقت دقت میدهدا!!!

(درست بخون:دقت تو را دق میدهد،به این میگن کلیماتور،مثل این:تا حرف از صداقت شد، صدا قطع شد.)

 



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

این عکس اصل پایستگیه امپراطور مایکل جردن رو نشون میده که عکس سمت راسته بنده،یعنی سمت چپ عکسی که شما میبینید آقای کریستوفر والاس(ازونجایی که حوصله نداشتم توضیح بدم چه شخصیت بزرگیه فیلمشو ساختم برید ببینید _نوتوریوس_فقط همینو بدونید یک رپر آمریکایی بود که میخواست اتحاد رو بین ساحل غربی و شرقی آمریکا برقرار کنه اما براش پاپوش درست کردن و کردن و کشتنش



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

آره...منم موافقم...خب که چی؟؟؟

 



سه شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 17:9 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

اولا اینو بگم که تو عکس آخر اون کاپشن دوست عزیز و فرهیخته ام قاسین یاسمیه(ببخشید هواسم(حواسم) نبود، یاسین قاسمی)،گفته بود حتما بگی،نمیگفتم مدیون بودم.تو بقیه عکس ها هم ایشون هنرمند پشت دوربینه و اون فرشته ای هم که کنار ماست یه فرشته از آسمونه که ناظم مدرسه ماست ....::::::آقای اجلالی::::....(فک نکنید دارم کف دستمو صاف میکنم چراکه واااقعا فرشته-ست)

با بقیه دوستان هم در انتهای پست آشنا میشیم،فقط ازونجایی ک من خودم نمیتونم تا آخر پست صبر کنم بگم که اون منم.


 

 



جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 17:29 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

اجازه بدین تک تک در مورد عکس های این پست توضیح بدم.


این عکس و صرفا جهت اون دوستی گذاشتم  که تو مهد میزش جلوی در کلاس بود و من هی شلوغ میکردم تا مجبورم کنن دمه در کلاس به ایستم تا با هم صحبت کنیم.بعد از 15سال اسمش یادم رفته بود اما وقتی دو باره برگشتم به اون مهد و از فاطی جون(مدیر مهد) خواهش کردم که لیست(ببخشید باید فارسی بگم:منو) اسامی(نام ها)بچه های اون سال رو از بایگانی نشونم بده اسمش یادم اومد،اونا شماره خونه و آدرس خونشونو داشتن اما از اونجا رفته بودن.این عکس گذاشتم تا اگه یه روزی اسم منو قبل از فیس تو گوگل سرچ کرد بدونه که من هنوزم بیادشم،من حتی خواستم شمارمو به مهد بدم ولی عمرا اگه اون دختره ازین عرضه ها داشته باشه پیگیر بشه، ولی اگه یه روزی داشتی اینو میخوندی باید بهت بگم:
گرچه رفتی زدلم،حسرت روی تو نرفت
در این خانه به امید تو باز است هنوز
("امید"رو باید با تشدید بخونی تا وزن شعر حفظ بشه
اصلا میدونی وزن چیه؟راستی میدونی که در جایی باز باشه خیلیا میان و میرن،اینو گفتم  بعدا نگی نگفتیا...)


من از همون بچگی آمادگی خودمو به خانواده نشون میدادم ولی به جز بابا بزرگم کسی حرفمو نمیفهمید...و حالا برعکس شده،خانواده گیر داده و من اصلا نمیفهمم چی میگن.


عاغا توکه نمیتونی بده یه بکن،آخ ببخشید،منظورم کننده بود.بلد نیستی کروات ببندی بده بابام.(محض اطلاع بگم این کروات نهایتا با قیچی از دور گردن من باز شد)


یادش بخیر!!!الان دیگه کاشیه 15*30 یا همون 10*20 خودمون دیگه تو مصالح فروشیا هم پیدا نمیشه.


جون مامانت شلوارو نیگا...


چه حوصله ای داشتم؟؟؟!!!! فک کن بعد از خاموش کردن سیستم(سامانه) مجبور باشی کاور(پوووشش) بکشی...(البته گاهی هم حوصله نداشتم،اونوقتا حتی کاورو جمع هم نمیکردم )

بدون شرح...



جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 17:22 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

دوستان استاد محبی اصلا آدم قد کوتاهی نیستنا!!! وخب  ترجیح میدم اینجا با اون دوست فرهیختمون شوخی نکنم(یکم قاطیه)اینو گفتم فک نکنی ازت میترسم.



پیرو فرمایش امام:کلاسی که    تری دی    نداشته باشد کلاس نیست.



این عکس قرار بود یه عکس تکی از منو آدم برفی باشه،بعد از چند تا عکس با ژست های مختلف دیگه کاری نمونده بود(واقعا کاری نمونده بود!)  جز اینکه تکیه بدم بهش یه دفه متوجه شدیم داره میوفته که نیما از اون طرف پرید و نیرویی که من در خلاف جهت محور ایکس ها داشتم به ادم برفی وارد میکردم رو خنثی کرد و عکس من شد یه عکس تکی از من و آدم برفی و نیما و ساعتش.



جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 17:12 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

اون چیزی که رو کیبورد نوشته مهم نیست،خواستم بگم وسط دکمه اسپیس کیبوردم چراغ داره.

 

 



جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 17:5 ::  نويسنده : Mohammad Shouryabi

ناموسا فتوشاپ هم نیست ..هرکی تیم باور ندارە بهش Team viewer بدم خودش چک کنه .

سیستم رو تا آخرین حد ممکن بهینه کردم و سرویسهای بلا استفادە را غیر فعال کردم (مانند print spoller و ..) و از اجرای خودکار برنامه‌ها جلوگیری کردم ، رجیستری را تمیز کردم ، هارد رو دفرگ کردم ، عملیات زمان بندی شده ویندوز و به روزرسانی ها رو غیرفعال و دستی کردم ، ready boost رو انجام دادم ، بوسیله DriverPack Solution v12.3 همه درایورها رو به روزرسانی کردم ، سرویسهای اشتراک گذاری رو غیر فعال کردم و startup رو خالی کردم و سیستم گزارش عملکرد ویندوز رو غیر فعال کردم و حافظه مجازی رو بالا بردم ، و ... ، کنار اون هم سخت افزار خیلی مناسبی دارم که نتیجه شده این و هیچ دوز و کلکی در کار نیست ... به خدا ...