آزمونم تموم شده بود ولی یک ربعی وقت مونده بود،اومدم چک نویسمو به ضرب قلم دانشم زخمی کنم یاد سگ مورد علاقم افتادم ، بوشویک_همون سگی که همیشه کنار لوک خوش شانس بود_ ولی هر چی فک کردم اصلا نتونستم هارمونیه اجزای بدنشو به یاد بیارم، بیخیالش شدم رفتم سراغ سپید دندان_همون سگ هوسکی معروف_ دیدم فقط همین یادمه که از نژاد هوسکی بوده،بعد یاد داگ _همون سگ با مزه کارتون "بالا" که با یک قلاده دوره گردنش میتونست حرف بزنه_افتادم.حالا من هم چه گیری داده ام به هاپو ؟ (تمام این فعل و انفعالات تو مغزم توی چند ثانیه رخ داد،فک کنم از کاتالیزگر استفاده کردم)

نظرات شما عزیزان: